ندای عشق

وبلاگی در زمینه ادبیات ایران و جهان به زبان های فارسی، فرانسه، انگلیسی؛ شامل: داستان، شعر، مقاله، عاشقانه ها، نقد و بررسی و...

ندای عشق

وبلاگی در زمینه ادبیات ایران و جهان به زبان های فارسی، فرانسه، انگلیسی؛ شامل: داستان، شعر، مقاله، عاشقانه ها، نقد و بررسی و...

عشق دروغ زیبایی بیش نیست

گفتی که من خدای تو روی زمینم

بارها وبارها وبارها

گفتی دوستم داری

بارها وبارها وبارها

گفتی عاشقمی

ومرابرای خودم دوست داری

بی هیچ انتظار

بارها وبارها وبارها

گفتی مرا می پرستی

گفتی، گفتی ، گفتی...

وباز هم گفتی

گفتی که من خدای تو روی زمینم

ومن ساده دل هربار

با تماشای چهره ی نورانی تو

غرق نور می شدم

قلبم به تندی می تپید

وبه سوی بی نهایت می دوید

خود را در آسمان می یافتم

در حال پرواز

وگفتم چه خوب که مرا دوست داری

ومن دیگر انتظاری ندارم غیراز این ازتو

چون آنسوی آسمان عشق خالی است

وتوگفتی من هم... سرشار ازلذتم

بعد انگار لحظه ی تولد انتظارات بود

و آن وقت

 عشق مرد

به خاک سپرده شد

خونسرد

وفراموشی خاک به سراغت آمد

انگار عشقی که مدعیش بودی  را

بادست خود دفن کردی

در فراموش خانه ی ذهنت

وچه بد قبرستانی بود: بی در، باحصارهایی بلند

که نمی شد رفت آنجا به زیارت عشق

ازدور اما ،

می شد دید

سایه هایی تاریک

ازهیچ

موجی نداشت این مرداب بی خیال عشق

اما موج هایی 

برسقف آسمان شب بوسه می زد

خوب که نگاه کردم

درد بی عشقی بود

وبی خیالی ناشی از آن

هیچ دلی نگران من نبود

چند روز وچند شب گذشت 

بی گمان هیچ چشمی نگران من نبود

عجیب بود

خبری از جوانه ی دلشوره ی بی خبری در دلت نبود

انگار که دانه ای در شوره زار دلت پاشیده نشده بود

تا رویشی داشته باشد از نگرانی

آیا من هنوز خدای تو روی زمین بودم

ثانیه ها ، ثانیه ها، ثانیه ها

انتظار، انتظار، انتظار

اما انگارنه انگار که نه انگار

وعجیب اینکه انگار

ثانیه ها هم بامن سر لج وعناد داشتند

کند می گذشتند وبسیار دشوار

دشوار، دشوار ، وبسیار دشوار

ومن غرق درسکوت ثانیه ها ،

سرشار از انتظار

انتظاری تلخ 

اما انگار نه انگار

وتمام ثانیه ها آرام آرام

درگوش خیالم زمزمه می کردند

که ...

عشق دروغ زیبایی بیش نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد