کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست
تنها دل منست گرفتار در غمان
یا خود در این زمانه دل شادمان کمست
زین سان که میدهد دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم عشقش مسلمست
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست ای کاشکی میان منستی و دلبرم پیوندی این چنین که میان من و غمست |
Literal:
Khayam, if you are intoxicated with wine, enjoy!
If you are seated with a lover of thine, enjoy!
In the end, the Void the whole world employ
Imagine thou art not, while waiting in line, enjoy!
Meaning:
In life devote yourself to joy and love
Behold the beauty of the peaceful dove
Those who live, in the end must all perish
Live as if you are already in heavens above.
خیام اگر ز باده مستی ،خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی ،خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
هربار که یکدیگررا درآغوش می گیریم
من به آن دوردستها می روم
وقتی دست در دست هم قدم می زنیم
خود را در سرزمین رویاها می یابم
هر وقت به چشمانت می نگرم
آرامش پر پرواز پروانه ها را درمی یابم
آنگاه قلبم دیوانه وار می تپد
و لب های ما عاشقانه به دیدار هم می شتابند
توبرای همیشه در قلب منی
چهره ی تو تمام آن چیزی است که در ذهن من می گنجد
تمام روزهایم آکنده از یاد توست
ومی دانم که روزی درجایی ما به هم خواهیم رسید
برخی می گویند ما دیوانه یا نادانیم
بعضی می گویند باید بکوشیم به آرزویمان برسیم
اما تمام کاری که قلب من می تواند بکند
این است که به تو بگویم :
عاشقتم برای همیشه
عاشق
Every time we embrace,
I go to that far away place
When we just walk hand in hand.
I’m in never, never land.
Whenever I look into your eyes,
I begin to get butterflies,
Then my heart skips a beat,
And our lips passionately meet.
You are always on my mind,
Your face is all it can find.
I think about you every day
And know it’ll work out somehow, some way.
Some say we’re dumb and foolish
Some say we should do as we wish
But all my heart could ever do
Is tell you that I’ll always LOVE YOU.
ABBY (ou tout autre prénom)
Chaque fois que nous nous prenons dans les bras,
Je vais dans cet endroit si éloigné
Quand nous marchons simplement main dans la main,
Je suis dans le pays des rêves.
Chaque fois que je regarde dans tes yeux,
Je suis très ému,
Puis mon coeur s'affole
Et nos lèvres se rencontrent avec passion.
Tu es toujours dans mon esprit,
A ton visage, c'est tout ce qu'il (= mon esprit) peut penser
Je pense à toi chaque jour
Et je sais que ça va marcher d'une façon ou d'une autre, un jour
Certains disent que nous sommes stupides et idiots
Certains disent que nous devrions faire comme nous le souhaitons
Mais tout ce que mon coeur pourrait faire
C'est te dire que je t'aimerai toujours
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
آدمیزاد درختی است که باید خود را بالا بکشد
ببرد ریشه خود را تا آب
بی امان سبز شود سایه دهد
خویش را با خود نزدیک کند، دگران را با خویش
****
من شدم خلق که مثمر باشم
نه چنین زاهد و بی جوش و خروش
لب به دندان و به حسرت خاموش
شمع راه دگران گردم و ره نمایم به همه
گر چه سرا پا همه سوزم
من شدم خلق که مثمر باشم
****
از دست تو به که نالم که دگر داور نیست
از دست تو هیچ دست بالاتر نیست
آن را که تو رهبری کسی گم نکند
و آن را که تو گم کنی کسی رهبر نیست
Si les gens savent
comment est limitée la possibilité d'être ensemble
On s'aime d'une manière illimitée
Et
Si on ne le sait pas
les larmes en tant que la mer ne bénéficient pas