ندای عشق

وبلاگی در زمینه ادبیات ایران و جهان به زبان های فارسی، فرانسه، انگلیسی؛ شامل: داستان، شعر، مقاله، عاشقانه ها، نقد و بررسی و...

ندای عشق

وبلاگی در زمینه ادبیات ایران و جهان به زبان های فارسی، فرانسه، انگلیسی؛ شامل: داستان، شعر، مقاله، عاشقانه ها، نقد و بررسی و...

سفره خالی

یاد دارم در غروبی سرد سرد  

میگذشت از کوچه ی ما دوره گرد 

داد میزد کهنه قالی میخرم 

دست دوم جنس عالی میخرم 

کاسه و ظرف سفالی میخرم 

گر نداری کوزه خالی میخرم 

اشک در چشمان بابا حلقه بست 

عاقبت آهی کشید بغضش شکست 

اول ماه است و نان در خانه نیست 

ای خدا شکرت ولی این زندگی است؟ 

بوی نان تازه هوشش برده بود  

اتفاقا مادرم هم روزه بود 

خواهرم بی روسری بیرون دوید 

گفت: آقا سفره خالی میخرید؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد