آدمیزاد درختی است که باید خود را بالا بکشد
ببرد ریشه خود را تا آب
بی امان سبز شود سایه دهد
خویش را با خود نزدیک کند، دگران را با خویش
****
من شدم خلق که مثمر باشم
نه چنین زاهد و بی جوش و خروش
لب به دندان و به حسرت خاموش
شمع راه دگران گردم و ره نمایم به همه
گر چه سرا پا همه سوزم
من شدم خلق که مثمر باشم
****